قدرشناسی و صدرنشینی

هر که «قدر» خود را نشناسد، قدر هیچ چیز دیگر را نخواهد شناخت.کلام زیبای امیرمؤمنان«ع» در زمینة «خودشناسی» چنین است:«مَن جهل نفسَهُ. کانَ بغیر نَفسیهِ اجهل»(۱) هر کس خود را نشناسد، غیر خود را هیچ نخواهد شناخت.مقصود از این «خود» چیست؟آیا «خود فیزیکی» و شناخت ویژگی ها و مشخّصات بدنی و اندام و دستگاه های ظریف و پیچیدة بدن مثل دستگاه گردش خون، تنفس، اعصاب، رگ ها و مویرگ ها، استخوان بندی، شنوایی و بینایی و گوارش و عضلات است؟آیا «خود روحی» و آشنایی با دنیای پیچیده و تو در توی روح و روان و شخصیت و غرایز و تمایلات و کشش ها و حساسیت ها و خواسته ها و محبّت و نفرت و انس و وحشت و دلبستگی ها و علایق است؟آیا «خود انسانی» و کمالات و کمال جویی و فلسفة خلقت و ابدیت خواهی و روحیة نیایش و معنویت و جذب شدن به خوبی ها و خوبان یا لغزشگاه های اخلاقی و نفسانی و استعدادهای روحی و زمینه های رشد انسانی است؟


البته همة اینها هست و هر یک از این معرفت ها می تواند سهمی در تعالی روح و تکامل انسان داشته باشد.کلام حضرت امیر«ع» که فرمود: «من عرفه نفسه عرفه ربه»(۲) به همة این وادی های شناخت اشاره دارد، زیرا دقت در پیچیدگی ها و ظرافت ها و مهندسی شگفتِ کیفیتِ چشم و گوش، به تنهایی کافی است که انسان را «موحّد» سازد و از خودشناسی به خداشناسی برساند.امّا مهم تر از اینها شناختِ «جایگاه انسان» در نظام خلقت و بساط گستردة آفرینش است، آفرینشی که هیچ ذرّه و گوشه ای از آن، بی هدف و عبث نیست: «افحسبتم انمّا خلقناکم عبثاً...»(۳)

ز کجا آمده ام؟ آمدنم بهر چه بود؟

به کجا می روم آخر ننمایی وطنم

 ***

اندکی در خود نگر تا کیستی 

از کجایی؟ در کجایی؟ چیستی؟

شوق پرواز

گفتیم «خودشناسی» و چشم انداز وسیع فلسفة خلقت و میدان های رشد و زمینه های تعالی در نظر آمد.گاهی کسی در مدار جاذبة یک روح قوی قرار می گیرد و میل به پرواز پیدا می کند.گاهی «جاذبة عرفانی» یک عارف صاحبدل، دل های مستعد را به طیران وامی دارد و از خاک به افلاک می کشاند.گاهی مجلس و محفل با شور و حالی، فطرت کمال جو را گرم و شکوفا می سازد.گاهی روشن شدن «چراغ بیداری» در درون دل و یک «جرقة معنوی»، وجودی را به آتش می کشد و «بذر وجود» را در «مزرعة حیات» کسی بارور می سازد و «گل کمال» را بر شاخسار وجودش می شکوفاند.اگر کسی «قدر» و «قیمت» خود را نشناسد، چه امیدی هست که در پالایش روح و تصفیة جان بکوشد و کمر همت بربندد و دستی از آستین اراده بیرون آورد و «بخواهد» تا «برسد» و «بجوید» تا سیراب شود؟آنان که تشنة «آب حیات»اند و سایه سار آرامش معنوی را طالبند، گمشدة خویش را در وادی معرفت و عبادت و تهذیب نفس می یابند و روح عطشناک خویش را از این چشمة زلال و شراب طهور، سیراب می کنند.اینکه «شوق پرواز» در انسان هست، نشانة امکان پرواز و اوج گیری است، چون هر غریزه ای که خدا در انسان نهاده است، میدانی را هم برای بروز و ظهور آن فراهم کرده است. سعدی چه نیکو گفته است:

طیران مرغ دیدی؟ تو ز پای بند شهوت

به در آی تا ببینی طیران آدمیت

رسد آدمی به جایی که به جز خدا نبیند

بنگر که تا چه حدّ است، مکان آدمیت(۴)

جایگاه انسان

در آموزه های پیشوایان معصوم«ع» آمده است که قیمت انسان بسی بالا و جایگاهش والاست.انسان، برتر از دنیاست و آنچه در آن است.قیمت انسان، «بهشت» است و اگر خود را به کمتر از آن بفروشد، زیان کرده است.حضرت علی«ع» می فرماید:«لَیسَ لِانفُسِکم ثَمنٌ الاّ الجنّه، فلا تَبیعوها اِلاّ بها»(۵) جان های شما را بها و قیمتی جز «بهشت» نیست، پس خود را جز به بهشت نفروشید.ما در کجای آفرینش و کدام زاویة خلقتیم؟صندلی ما در عالم وجود کجاست؟ برای چه آمده ایم و کجا خواهیم رفت و سرنوشت ابدی ما چه خواهد شد؟بسته به اینکه با «وجود» خود چگونه برخورد کنیم و این «بند» را چگونه آبیاری کرده و برویانیم، یا چگونه ضایع کرده و بسوزانیم، جایگاه ما متفاوت خواهد بود.

قرآن، بارها از «فلاح» سخن گفته است(۶) که روییدنی مثل بذر و گیاه و کنار زدن موانع و سرکشیدن و برآمدن و نفس کشیدن در آفاق و بهره بردن از نور است. «قد افلح من زکیها»(۷) هر که این نفس را تزکیه کرد، به فلاح رسید و رستگار شد.اگر وجود خود را همچون گیاهی رو به رشد بدانیم، آراستگی به کمالات اخلاقی و معنوی مثل شکفتن غنچه و به برگ و بار نشستن آن است. دریغ از غنچه ای که نشکفته پر پر شود و شاخه ای که به بار ننشسته بشکند و وجودی که به کمال نرسیده تباه شود و به انسانی که به جای «بهشتی» شدن، «هیزم جهنم» گردد.

صدرنشینی

تو پاک، همچو نسیمی

بلند، همچو چکادی

تو سرفراز، چو سروی

تو سرکشیده ز خاکی

تو چون چمن به طراوت

تو چون فرشته به پاکی

تو رود پر تب و تابی

ز پنجه های زمانه

تو چکه چکة آبی. ..(۸)

آن «قدرشناسی» که یاد شد، فرجامی چون «صدرنشینی» هم دارد.قرآن، از کسانی به نام «مقربین» یاد می کند.(۹)در متون حدیثی، از بسیاری کارهای نیک یاد شده که انسان را به خدا نزدیک می کنند. انجام عبادات هم باید به قصد «قربت» انجام شود و مقرّبان درگاه الهی حقّ شفاعت دارند. فرشتگان خدا هم در سایة عبودیت و اطاعت و بندگی، مسندنشینان «قرب الهی» می شوند و با عنوان «الملائکه المقرّبون» از آنان یاد می شود.(۱۰)


این همان «صدرنشینی» است که در سایة «قدرشناسی» فراهم می آید.در حدیث قدسی است که بندة من در سایة نیکی ها، آن قدر به من نزدیک می شود که من چشم او می شوم که بدان می نگرد و گوش او می شنوم که بدان می شنود و دست او می شوم که بدان کار و تلاش می کند.(۱۱)صدرنشینی در دستگاه خدا برای کسانی است که اهل ایمان، یقین، عبادت، اخلاص، اصلاح، سجود، انفاق، حسن خلق، تواضع، خوف از خدا، ترک معصیت، پرهیز از لقمة حرام، کار و تلاش برای کسب حلال، کوشش برای آشتی دادن افراد، انجام نوافل، ادای فرایض، نیکی به بندگان خدا، گریة شبانه به درگاه حق و... باشند.اینها همه در روایات آمده است.آنگاه کسی که صدرنشین شد، دعایش هم مستجاب می شود، چون مقرّب است و به جایی می رسد که: «اِن دعانی اَجبتَهُ، و اِنّ سألنی اعطیته»(۱۲) اگر مرا بخواند، اجابتش می کنم و اگر از من درخواست کند عطایش می دهم.قدر خود را بشناسیم، تا صدرنشین گردیم.

 

پی نوشت ها

۱ـ غرر الحکم، ج 5 ص 334، حدیث 8664.

۲ـ همان، ص 194، حدیث 7946.

۳ـ مؤمنون، آیه 115.

۴ـ کلیات سعدی، ص 790.

۵ـ نهج البلاغه، حکمت 456.

۶ـ از جمله در این آیات: اعلی آیه 14، مؤمنون آیه 1، اعراف آیه 157، حشر آیه 9 و....

۷ـ شمس، آیه 9.

۸ـ از نویسنده، «برگ و بار»، ص 273.

۹ـ بنگرید به این آیات: نساء آیه 172، واقعه آیه 11، مطففّین آیه 28، آل عمران آیه 45 و آیاتی دیگر.

۱۰ـ نساء آیه 172.

۱۱ـ کافی. ج 2 ص 352.

۱۲ـ همان.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.